جا بذار جای پای من

ساخت وبلاگ

دختر رنگی

عکس از دیوار رنگی


حالا اگه از اون دو روزی که روی یونیت دندون پزشکی در حالتی که کل ِ بدنم در حال اسپاسم بود بگذریم ؛ می رسیم به روزایی که سینوس هام نابود شدن تو این سوز و سرما . حالا اگه بخوایم از بحث ِ بیماری و درمان پامون رو بکشیم بیرون باید پامون رو بذاریم تو چی ؟ مثلا ترافیک ؟ اخه چرا الکی حرف بزنم . من اکثرا زود میرم و دیر میام که ساعتای خدای ترافیک تموم شده . خیلی هم خوب البته . فقط دیگه نمی شه تو ترافیک ِ همت زیر ِ تابلوی سینما تیکت برم تو فکر و خیالام محو شم . حالا پامون رو از ترافیک می کشیم بیرون و می ذاریم تو کتابخونه که ملت همه درس خوان شده و به  کتابخونه ها حمله ور شدن . گفتم کتابخونه ؛ کتابخونه دیگه شده خونه ی دوم من اصلا . حتی خانواده هم پیدا کردم اونجا . یعنی واقعا چند روز بعد دلم برای اونجا هم می خواد تنگ بشه ؟! مثل الان که دلم برای محل کارم تنگ شده . یعنی واقعا دلم برای اون حجم از استرس تنگ شده ؟!! شِیم آن می! خوب دیگه وقتشه جای پامون رو عوض کنم . پامون رو بذاریم تو کشفیات جدیدم ؟ اینکه من نه تنها نشان ندهنده هستم ، بلکه خیلی هم نشان دهنده ی کاذبی هستم . هم چنین خیلی هم نپرسنده ! فقط نمی دونم بقیه چطوری اون حجم از دماغشون رو تو زندگی بقیه جا می دن ! حالا  پامون رو بذاریم تو خاطره ها ؟!




حافظه ی خود ایمن...
ما را در سایت حافظه ی خود ایمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdebonairrd بازدید : 105 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 2:42