عکس از کانال freedom
الان هوا خیلی خوبه ؛ نسیم خنکی میاد که با گرمای سر ظهر ، خودش به تنهایی یه تناقض بزرگ ِ . چایی تازه دم گوشه ی آشپزخونه آماده اس و می تونم اراده کنم و برم چایی بریزم و بخورم که این ناراحت بودن رو بشوره ببره . من الان در یکی از ناراحت ترین وضعیت های ممکنم هستم در حالی که می تونستم در خوش حال ترین حالت ممکن باشم ؛ پس وقتشه که چایی بریزم بخورم بشوره ببره . حالا اینکه اطرافیان خیلی متوجه علت چایی خوردن من نمی شن ؛ از همون ویژگی " نشان ندهنده بودن " من منشا می گیره که بعضی وقتا بد هم نیست . آدم یه وقتایی نمی دونه تو ناراحت بودن ِ خودش مقصر هست یا نه . یعنی نمی دونم می تونستم کاری کنم که الان اینطوری نباشه یا نه که حداقل الان چیزی به ذهنم نمی رسه ؛ البته الان چندان فرقی هم تو نتیجه نداره و من در نهایت باید برم چایی بریزم بخورم بشوره ببره . باید یه چایی بریزم بخورم تا بتونم دوباره بشینم فکر کنم ببینم باید چی کار کنم . بتونم بفهمم انتخابم از روی ترس ِ یا از روی منطق ِ . بشینم فک کنم ببینم منطقم درست می گه یا نه . یه وقتایی تصمیم گرفتن خیلی سخته .
برچسب : نسخه, نویسنده : cdebonairrd بازدید : 97