عکس از اینجا دیشب هم با امتیاز بالا رفت جز روز های مزخرفی که تموم شد و بعد از اینکه اون وجه از زندگی که کمتر جایی ازش گفتم و شامل لحظه های مزخرف زندگی می شه ؛ رو تو دلنوشته ها نوشتم و بعد از, ...ادامه مطلب
عکس از اینجا چیزی که نیاز دارم در واقع یه روستای بکر تو یه شهر شمالی با آب و هوای بارونی و مه و آش داغ و یه خونه ی ساده و به دور از جمعیت . حتی شاید واقعا تلفنم رو هم خاموش کنم . یا دیگه حداقل , ...ادامه مطلب
عکس رو از اینجا پیدا کردم. تا حالا به این فکر کردی چرا اینجایی ؟ اینجا رو همینطوری گفتم . منظورم به معنی واقعی کلمه اینجا یعنی وبلاگ خودم نیست." جا" می تونه هر مکان و هر زمانی باشه . مک, ...ادامه مطلب
بعد از این مدت ؛ دلم خواست اینجا بنویسم ؛ البته یکی دو بار دیگه هم دلم خواست اینجا بنویسم ولی الان یادم نمیاد چرا ننوشتم . البته یدونه هم تو پیش نویس ها مونده . چند شب پیش اینکه چطوری نیکولا " , ...ادامه مطلب
منبع عکس به نظرم مهم ترین فاکتور ارزشمند دوستی های قدیمی ؛ جدا از خاطره های مشترک زیاد و شناخت بیشتر و بیشتر ؛ اینه که اونا واقعی هستن . اینکه این همه مدت با این حجم از مشغله و کار و دغدغه هایی که, ...ادامه مطلب
منبع عکس یادمه اون روز بالاخره بعد از کلی بالا پایین کردن یه کپشن نوشتم برای اون پست . بعد یکی از دوستام بهم گفت من عاشق کپشن هایی هستم که برای عکس هات می نویسی ... خندیدم . از فردای اون روز به ا, ...ادامه مطلب
منبع عکس نحوه ی صحیح چایی | قهوه خوردن . باید غرق بشی توش... و به هر چیزی فکر کنی | نکنی ! , ...ادامه مطلب
منبع از اون عکسا که باید امروز می گرفتی کلا خودم به فکر این بودم دوباره زبانم رو شروع کنم . یعنی مصداق واقعی مدرکت رو بذار در کوزه و اینا . چون من مدرک زبان گرفتم ولی الان واقعا به خود ِ زبان نی, ...ادامه مطلب
گالری هیده با چشم های من ببینید (: . ++من الان برای تصمیم گیریِ چیزی به قول ِ استادمون مثل آهو تو عسل گیر کردم! |: . + عنوان از سعدی., ...ادامه مطلب
منبع یه وقتایی من می گم آدم باید رو مودش باشه . رو مود ِ هر کاری که می خواد بکنه . من امروز رو مودش نبودم . رو مود اینکه کارهای باقی مونده ام رو ( که اتفاقا خیلی هم هست ، { بر صورتش می کوبد } )انج, ...ادامه مطلب
منبع همینطوری خیره شده بودم به روبروم . پیرزنی با این صندلی های کوچیک سعی داشت کنارم جایی باز کنه تا هم بشینه هم نماز بخونه . خودم رو جمع و جور کردم تا صندلیش جا بشه . بعد از کلی بالا پایین ؛ مستقر, ...ادامه مطلب
عکس از صفحه ی رسمی اینستاگرام چارتار دکتر علیرضا شیری تو یکی از گوش نیوش ها می گه : " یکی باید باشه تو زندگیمون که آدم بره براش بلیط کنسرت چارتار بگیره اون وسط تو تاریکی کنسرت داد بزنیم که ..., ...ادامه مطلب
عکس از کانال Time to dream این عکس منو یاد ِ خونه ی مادر بزرگ می اندازه . خونه ی مادر بزرگ هیچ وقت از این گلدون ها نداشت . اما همیشه تراس ِ خونه پر بود از حُسن ِ یوسف . خونه ی مادر بزرگ یعنی همون حوض ِ کوچیک تو حیاط ِ کوچیک تر از خودش . خونه ی مادر بزرگ یعنی حیاطی که پر شده بود از عطر ِ سالاد شیرازی . این عکس هیچ کدوم از اِلمان های خونه ی مادر بزرگ رو نداره اما منو یاد ِ اونجا می اندازه . یه وقتایی یه عکس هایی ؛ یه حرفایی ؛ یه آهنگ هایی آدم رو به جایی می برن که هیچ وجه مشترکی با اون ندارن و این بزرگترین حالت ِ گم شدن تو خاطره هاست . + عنوان ؛ اقتباس از آهنگ بنویس . , ...ادامه مطلب
عکس از کانال رنگی رنگی صبح وقتی بیدار شدم و دیدم هنوز وقت هست دوباره خوابیدم . یه خوابی دیدم که کاش اصلا نخوابیده بودم . همش تنش و استرس بود . تمام مدتی که خواب بودم تو اسپاسم کامل بود بدنم . اینو وقتی از خواب بیدار شدم و تمام تنم درد می کرد فهمیدم . بعدشم هیچی ؛ یه چایی با مامانم خوردم و اومدم بیرون . بعدشم که برگشتم هیچی . یعنی خیلی خوب که هیچی . از اون هیچی های خوب . ریلکسیشن و چایی و اینا . البته می شد فیلم هم دید که ندیدم هنوز. یهو یادم اومد که فلانی کد تخفیف گذاشته بود و رفتم ببینم چیزی هست که دلم بخواد بخرم و از این کد تخفیف استفاده کنم که آخراش فهمیدم قشنگ وارد این بازی ِ کثیف ِ فریب ذهنی شدم و هیچی نمی خوام و الکی الکی تا مرحله نهایی کردن خرید رسیدم . هیچی دیگه خرید رو کنسل کردم و یه خرده وبلاگ های آپ شده رو خوندم . یهو یاد " میم " افتادم . این که چه قدر این شخصیت برای من مورد احترام ِ . یعنی یه ذره هم نع . خیلی قابل ِ احترام . بعدشم به این فکر کردم که چرا ؟ چرا این قدر قابل ِ احترام ِ . اون وقت چی باعث می شه که یکی دیگه مثل " پ " این قدر غیر قابل احترام باشه . یعنی من اگر بخوام هم نمی تونم به " میم " بی احترامی کنم ولی به " پ " با فراغ خاطر می تونم بی احترامی کنم |: . یعنی شما بگو اگه ذره ای من عذاب وجدان پیدا کنم . هیچی . اصلا و ابدا . همش هم تقصیر ِ خودشه |: . حال, ...ادامه مطلب
آرمان گرشاسبی خواننده ی گروه چارتار عکس از صفحه اینستاگرام آرمان گرشاسبی اصلا یه وقتایی یه جوری دچار غلیان احساسات می شم که واقعا کنترلش از دستم خارجه . مثلا دیروز که خسته تو اتاق رِست دراز کشیده بودم و پام رو به دیوار تکیه داده بودم و چشام رو بسته بودم ؛ همون موقع که آقای الف یواشکی از اون گوشه وسایلش رو برداشت و سعی داشت صدایی ایجاد نکنه تا من مثلا از خواب بیدار نشم ؛ همون موقع که داشتم Voice ایی که برام فرستاده شده بود رو گوش می کردم ؛ همه چیز از کنترلم خارج شد و اشک تو چشام جمع شد . یا مثلا امروز که دختربچه ی گوگولی بغلم نشسته بود و با مامانش بازی می کرد ؛ هی نگاهش کردم و بهش لبخند زدم . دلم می خواست بگم بیا با منم بازی کن . وقتی داشت پیاده می شد مغزم خودش غیر ارادی پیام های عصبی به عضلات دستم و صورتم فرستاد ؛ اون موقع هم کنترلم رو از دست داده بودم و ناخودآگاه با لبخند براش دست تکون دادم و خداحافظی کردم . بهم خندید و برام دست تکون داد . یا مثلا پنج شیش ماه پیش که یکی از آهنگ های آلبوم جدید چارتار رو برای اولین بار شنیدم ؛ وقتی داشتم همزمان از موسیقی لذت می بردم و به معنی شعر فکر می کردم ؛ اون موقع هم اشک تو چشام جمع شد . + آلبوم سوم این گروه به اسم " دریا کجاست " امروز منتشر شد . می تونید به صورت قانونی از سایت " بیپ تیونز " دانلودش کنید . ++ عنوان ؛ تیکه ای از ترک, ...ادامه مطلب